i
مقاله های تازه بهار و انجمن دانشکده بهار و معاصران دیوان بهار نامه های بهار بهار و خانواده
بهار و سياست بهار شاعر آثار بهار زندگينامه صفحه نخست
تماس با ما تصاوير بهار بهار روزنامه نگار بهار ترانه سرا بهار پژوهشگر

 

شاعران این مردمان "بوالعجب"

 

نگرشی به برداشت بهار از هنرشاعری



نوشته ی دکتر شهین سراج
 

 

یکی از دغدغه های بزرگ محمدتقی بهار، آن شاه شاعران، آن ادیب وپژوهشگرِدانشور، آن مبارزِسیاسی، آن ستایشگر میهن وآزادی......شناخت جوهر شعرو وجان وهستی شاعران بود.

او که خودشاعری فحل بود، وتعلق به تباربزرگ سرایندگان شعر پارسی داشت، تنهابدین پایگاه، هرچند بلندپایه،  بسنده نمی کرد. درکنارسرودن، درپی چگونه سرودن بود. ازآنروکه ازنگاهِ بهار،شعر یک نهاد ِ عمده درفرهنگ ایرانزمین بشمارمی آمد. یکی ازستونهای بلندپایه ی اندیشه ی ایرانی را شعر می دانست. ازشعر، تاریخ، فلسفه، اندیشه، هنر، زیبائی و در بیانی کلی تر هستی ایرانی را درمی یافت. شناخت جوهر شعر،جنبه های زیبا شناسی آن در دستور کار پژوهشهای بهار بود. تاریخچه ی شکل گیری شعر  را درفرهنگ وادب ایرانزمین ازنخستین سروده های دوران ایران باستان،   تا به زمانه ی خود،  دوره به دوره دنبال می کرد. مقاله ی مفصل شعر درایران (1)که در نشریات آن دوران به چاپ رسید، مناظرات ادبی ومنظوم بهار با سرایندگانِ وادیبان همعصر (2)و همچنین مقدمه هائی که بر دیوان سخنسرایان آن زمان مانند شهریار یا پروین اعتصامی نوشته گواه  تعلق ریشه دار بهار به شعرپارسی می باشد.

بهار، آن تجربه گربزرگ، آن که هستی اش ازآغازکودکی تاآخرین دقایق زندگی با شعرآمیخته بود، به ذهنیت شاعران و شیوه ی زیستِ آنان نیزتوجهی عمیق داشت. زندگی نامه هائی که در باره ی پارسی سرایان نوشته، گواه این توجه است. پژوهشهای بهار در مقوله ی ذهنیت شاعران،  زنده وملموس است. چه کسی نیکوتر ازیک سراینده ی بزرگ می تواند در باره ی بافت ذهنی وروانشناسی شاعر با ما سخن بگوید.

این که برخورد بهار با جوهر شعرچگونه بوده است، نیازمندبحثی دامنه دار است ودرباره ی آن بسیار می توان نوشت. در یک نگرش کلی می توان گفت که  توجه بهار به جوهر ولطیفه ی معنوی شعرست نه فقط به جنبه های صوری ولفظی. او با بیانی روشن برداشت خودرا از شعر ِخوب بیان داشته است. در دیده ی او شعر خوب آن است که از :

".....احساسات، عواطف وانفعالات وازحالات روحیه ی صاحب خود، از فکر دقیق پرهیجان ولمحه گرم تحریک شده ی یک مغزپرجوش وخون پرحرارتی حکایت کند. باید دانست اشخاصی که فقط از روی علم و ورزش وقدرت حافظه و تتبعات زیاد در اشعار متقدمین ومتأخرین طبع شعری یافته وشعر می گویند شاعر نبوده واشعار آنها از روح آنها حکایت نمی کند. "(3)

احساسات، عواطف، فکر دقیق ِ پرهیجان ، مغز پرجوش ...برجای خود، اما بهارعمده ترین ویژگی را در داوری در باره ی شعر خوب  اخلاقیات شاعر می داند. اخلاقیات ِ میهن پرستانه. دغدغه ی وطن، مسؤلیت گفتن و نوشتن از برای نیک روزی مرزوبوم.....پسندِ این شاعر بزرگ شعری متعهد بود. پس از نسل روشنگران عصر ناصری، همچون میرزاآقاخان کرمانی، فتحعلی آخوندزاده، میرزاملکم خان..... که سخن شعرمتعهد، شعری که درخدمت تذهیب اخلاقیات و برانگیختن حسٌ میهن پرستی باشد را به میان کشیدند، بهاربرجسته ترین شاعریست که این شیوه اندیشه را درنوشته های خودپرورش داد. مهمترین زیربنای آفریننده ی شعر خوب را بهاراخلاق وخوی نیکوی شاعر می داند. در ذهنیت این شاعرپژوهشگر،اخلاقیات وشعردوعنصرجداناشدنی اند:

" شاعر ملی باید اخلاقش از سایر هموطنانش بهتر باشد، تا بتواند آنان را هدایت نماید و اشعار خودش را در محفظه های اندیشه و اشكاف كتابخانه های آنها باقی و جاودانه نگاه بدارد و شعر خوب باید حاكی از پسندیده ترین اخلاق، قوی ترین احساسات و لطیف ترین سلیقه ها باشد تا هر چه این صفات در آن شدیدتر و عمومی تر شود آن شعر عمومی تر و دیرپای تر گردد."(4)

درجای دیگر در رابطه با پیوستگی شعر خوب با شیوه ی زندگی شاعر می نویسد:

" اساس شعر خوب عمومی، احساسات شدیده واخلاق عالیه ی شاعر است. وبرای اینکه ما بفهمیم که شعر کدام شاعربهتراست می رویم شرح حال او وشرح اخلاق اورا به دست می آوریم ومواقعی که شعری گفته، آن مواقع را نیزکشف می کنیم، آن وقت می بینیم که به همان نسبت یعنی نسبت کلی از حیث اخلاق ونسبت خصوصی ازحیث هیجان شاعر، شعرخوب می نماید واین خوبی هم باز به همان نسبت هرچه درجات اخلاقیه وهیجان شاعر عمومیت داشته باشد، یعنی دارای اخلاق خوب عمومی وهیجان پسندیده ی عمومی بوده باشد، به همان نسبت شعر عمومی تر وقابل ترجمه عموم ملل خواهدبود....

 محال است  کسی که دارای اخلاق حمیده وصفات پسندیده ازقبیل بی طمعی، حرٌیت فکر وعقیده،رحم وعدالت طبیعی، نخوت واستغنای روحی، صحت مزاج وصحت دماغ وامثال اینها نباشد بتواند شعری بگوید که همه کس آن را خوب بداند. "(5)

با همین شیوه تفکرٌ است که بهار به نقدپیشینیان می رود. با همه ی ارادتش به بزرگان شعرپارسی، آنجا که شاعری راگسسته ازغم میهن می یابد ویا اندیشه یی راکه به کار ساخت اخلاقیات ودشواریهای جامعه آید، نمی یابد، آنجا که فکرتی  برآورنده ی یک نیازملٌی را از شعر شاعری برداشت نمی کند، شعر را ازرده ی شعرِ خوب رد می کند واز برای شاعر متنعم و بی خیال هم چندان ارجی نمی نهد.برای نمونه در باره ی عنصری  وسعد سلمان می نویسد:

".....اشعار عنصری با حٌداعلائی که از حیث متانت وجزالت و دقت معانی واستحکام الفاظ واصطلاح داراست، معذلک چون درپیرامون تنعم ومداهنه وچاپلوسی ساخته شده اند، قابل ترجمه ونشر عمومی نیستند وهیچ وقت عمومیت نیافته ونخواهندیافت. زیراپیداست که احساسات وطبییعات درسخنانِ او کم ونادراست. نعمت وآسایش وکامجوئیهای دائمی، هیجان وحس وفریاد صمیمانه ای در او نگذاشته بوده است، یک غزل پرحرارت، یک شکوه وناله ی قلبی، یک حمله وانتقادشجاعانه دراشعار او نیست......

 .....همچنین اشعاری که مسعود سعد سلمان در موقع آزادی ومنادمت سلاطین گفته چندان موقعیت بزرگ ونیرومندی، ازنقطه نظر اخلاق ندارد واگر خیلی بخواهیم از آنها تمجید کنیم می گوئیم مثل عنصری گفته، ولی قصاید وقطعاتی که درخرابی اوضاع مملکت، در تشویق به شهامت ومردانگی، درشکوه از حبس وبیگناهی خودگفته است، بی اندازه مؤثر وبلند ودارای احساسات عالیه است."(6)

این داوری را سپس در باره ی دیگر سخنسرایان تعمیم میدهد وحکمی کلی صادر میکند:

"....آزادی فکر و حرٌیت ادبی که اساس ادبیات وروح اشعار را ایجاد می نماید، در دربارها ودراطراف ناز ونعمت و عیش و عشرت بزم سلاطین یا امرا هیچ وقت نبوده ونخواهدبودوفقط این روح را درویرانه ها، درصحراها، درکنج اطاقهای نیمه مفروش و درزندانهای عمیق توانید جست.

حکیم عمرخیام، با آن معلومات و ذوق فطری با مختصر مئونتی که از رفیق صمیمی او خواجه نظام الملک وزیر به او رسید قانع شده ودرنیشابور نشسته وفکرآزاد خودرا تا کلوب های لندن ومحافل ادبی پاریس اشاعت می دهد.

ناصرخسرو علوی، در دامنه ی کوه یمگان منزوی شده وعقیده ی آزاد وجسورانه ی خودرا در اطراف یک محیط متعصب وخونریزی منتشر می نماید وابن یمین خراسانی از تقرب دربار استنکاف ورزیده وحقایق را بی پرده برای هموطنانش بیان می کند.

اینها همه از نتیجه ی علوطبع واستغنای نفس وحریت فکر وعقیده ی خود توانسته اند اشعارخوب بگویند ودنیا هم اشعار آنهارا همه وقت قبول داشته وخواهد داشت.(  7)

تکلیف شاعران درباری که معلوم است. بهار هیچگاه ارادتی بدانها نداشته. این شیوه داوری بهار حتی در مورد سخنسرایانی که مهری بدانها می ورزیده نیز ساری وجاریست. آنهارا تنها زمانی به جرگه ی انجمن شاعران محبوب خود راه می دهد که از دربار وزندگی متنعم دست برداشته وشعر را درخدمت اجتماعیات ومسائل انسانی گذارده باشند. برای نمونه در باره ی سنائی می نویسد:

"حکیم سنائی غزنوی در اول عمر مثل سایرشعرای درباری به دربار سلطان ابراهیم رفت وآمد داشته اورامدح می کرده ودراواخرعمرازاین کار منصرف شده گوشه عزلت اختیار نموده وازمحیط فاسد خود منزجروبر محیط حملات سخت نموده.......اشعار اولیه ی سنائی که درشماراشعار درباری وبه تغزل وغیره ابتداشده به مدیحه ختم می شود، اگر درست سنجیده شود فوق العاده پست وسست وناتندرست است وبرعکس قصاید ومثنویاتی که دراعراض ازمحیط وآزادی عقیده وانتباهات عمومی می گوید، فوق العاده بلندوجزیل وقابل ترجمه به زبانهای ودارای احساسات و هیجانهای عمومی ست.( 8  )

 در باره ی  سعدی شاعری که ارادتی تمام بدو داشت، هنگامی که قرار است ارجحیتی درمیان اشعار او قائل باشد، بوستانش را به ملاک آنکه تربیتی و اخلاقی ست به غزلیاتش مرجح می داند از سر همین باور به  خوی ومنش عالیست   که فردوسی را بزرگترین شاعر ایران میداند.

".....اشعارفردوسی را که ما وتمام دنیا خوب می دانیم نه فقط به واسطه ی جزالت الفاظ پختگی سبک وحسن ترکیبات است زیرا دیگران نیز با همان جزالت وحسن ترکیبات شعرگفته اند ولی ابدا به پایه ی اشعارفردوسی نرسیده است، بلکه حُسن اشعارفردوسی معنا درحسن اخلاق گوینده وبزرگی دماغ و وسعت صدر علو همت شاعری است که آن اشعار را درعین یک سلسله هیجانها واحساسات ملیه و وطنیه سروده است.  "(9)

این شیوه اندیشه ی بهار، سختگیری او در مورد شعرواخلاقیات و منش شاعران کاملا توجیه شدنی ست. او درعصری ازمبارزات سیاسی و اجتماعی برای بازگیری آزادی و حقوق ملی می زیست که لازمه اش درخواستی  اینچنین از شعر وادبیات می بود.  پیوندی که بهار میان شاعروشعرواخلاقیات و تعهدات اجتماعی شاعر برقرار می کند،زائیده ی محیط مقارن نهضت مشروطیت است.  بسیاری دیگر ازهمدوره های او به چنین شیوه تفکری رسیده بودند. ازآنجا که شعررا یک رسانه ی ملی تلقی می کردند، انتظار می رفت که بتوان ازآن برای رهبری افکار بهره برد.  اما آیا بهارحقیقتا در باره ی ذهنیت شاعران چنین می اندیشید؟

سرود شاعر

 حکمیت هایی اینچنین را بهار درمقالات خودابراز داشته است. درشعراو عالمی دیگرست.  در ساحت شعر،گاه به لحظه هائی برمی خوریم که او پیراهن یک تربیتگراجتماعی را زتن به درمیآورد، و تن پوش حقیقی خود یعنی "شاعری" را به بر می کند. آنجاست که حسٌی از شعر، شعری که ملموس است، جداست، ودرعین حال باجان شاعرآمیختگی دارد را به خواننده منتقل می کند. آنجاست که پی می بریم او حقیقت عالم شعر را دریافته است. می دانسته که شاعر، درهر وضعیتی که باشد غنی یا تهیدست، درکنج ویرانه ها یا برمسند تختهای زرنشان، اگر حقیقتا شاعر باشد، می تواند همچون خدائی آفریننده، جهان را ازنو بیافریند، عناصراین عالم را عوض کند، آب را به جای باد،  بادرا برجای آب بنشاند. به هرعاملی تشخصی سوای اصلیت ِ آن بدهد.از دیوان بهار، شواهدی   گوناگون ازبرای اثبات این داعیه می توان آورد که هر یک گفتاری جداگانه را می طلبد. شاید یکی از زیباترین نمونه های  توانمند، قصیده ی "سرودشاعر" باشد. این سروده که مانیفستی در بیان توان شاعریست و ظاهرا بهار آنرا در سال 1309سروده است، بیانگر ارزشی ست که بهار برای پایگاه شاعر جدا ازهرگونه وابستگی  قائل بوده است.  شاعر مارا سفر می دهد به ذهنیت شاعران. خطابمان می دهد که درعالم شعر می توان  به "روز فقیر و به  نیم شب پادشاه و تاجداران شامل البرکات وشهریاران کامل النسب "،بود، می توان خشک لب  اما   تردامن بود، می توان درعین زیستن در ملامت وتاب و تب، درفراغت و ناز ونعم بود...... فرح  وانبساط خلق از شاعران است، اگرچه که خود در غم و درکر ب اند. ازبرای شاعران بودن درجهنم و یا بهشت یکی ست.  گاه گلگشت خلد راکوثرو گه   تنور جحیم (جهنم  ) را لهب(آتش) اند.

آری بهار ذهنیت شاعران تا بدانجا بالا می برد که آنان را متصل با فیض محض ومنتسب به نورپاک می داند. اگر اهل گیتی همه سراند شاعران مغزاند، بستهٔ عقل اول اند، ولی خردآموز عقل مکتسب،داننده ی زبان فرشتگان و شاگرادان خداونداند، قول شاعران  حجت است در هرکارزانکه شاعران مردمان بلعجب اند."

سرود شاعر

 ما فقیران که روز در تعبیم

پادشاهان ملک نیمشبیم

تاجداران شامل البرکات

شهریاران کامل‌النسبیم

همه با فیض محض متصلیم

همه با نور پاک منتسبیم

همه دلدادگان پاکدلیم

همه تردامنان خشک لبیم

از فراغت میان ناز و نعیم

و از ملامت میان تاب و تبیم

گاه گلگشت خلد راکوثر

گه تنور جحیم را لهبیم

بر ما دوزخ و بهشت یکیست

که به هرجا رضای او طلبیم

خلق عالم سرند وما مغزیم

اهل گیتی تنند و ما عصبیم

انجلاء قلوب را، صیقل

ارتقاء نفوس را سببیم

قول ما حجت است در هرکار

زانکه ما مردمان بلعجبیم

بستهٔ عقل اولیم‌، ولی

خردآموز عقل مکتسبیم

فرح و انبساط خلق از ماست

گرچه خود جمله در غم و کربیم

ما زبان فرشتگان دانیم

زانکه شاگرد کارگاه ربیم

هرکه خواهد مقام ما یابد

گو برو خاک شو که ما ذهبیم

همچوما خاک‌شوکه زرگردی

زانکه ما خاک وادی طلبیم

وصل از او کی طلب کنیم که ما

عاشقی چون بهار با ادبیم(10)

اینگونه آورده های بهار را می بایست با نگاه ژرف تری نگریست. دیدگاه روانشناختی بهار از شاعران و توانمندیهایشان، مبحثی نادیده و ناپژوهیده است. ذهنیت گرفتار او در مسائل بغرنج زمانه، رخصت پرواز بدو نمی داد. اما گریزهای او هم کم نیست. درپی شکار این گریزها هستم .درمقاله ی دیگرشاهد دیگری ازگریزهای شاعرانه ی بهارخواهم آورد.

یادداشتها:

1-     مقاله ی شعر درایران،درمجله ی مهر سال پنجم از شماره ی یک تا یازده سال 1316 پیاپی چاپ شده است. بهار مقالات دیگری درباره ی شعر فارسی در دیگر نشریات آن زمان مانند پیام نو وطوفان هفتگی، نوبهار هفتگی، دانشکده ، آینده .....به چاپ رسانیده.پاره ای از این مقالات را شادروان محمدگلبن در بهار و ادب پارسی گردآوری نموده. بنگرید به مقاله ی شعر در ایران،بهاروادب فارسی، به کوشش محمدگلبن،ج یک از ص1تا290

2-     برای نمونه بنگرید به مناظره ی ادبی بهار با صادق سرمد، که درآن تاریخچه ی شعر فارسی را بازنگری کرده ونقدی در باره ی شعرای زمانه خود همچون عشقی و عارف وایرج میرزا و سید اشرف گیلانی و بسیاری دیگر  درهمین منظومه آورده است.  دیوان بهار به کوشش مهرداد بهار، انتشارات توس، 1365، ج 2 ص1028 

3-    محمدتقی بهار،شعر خوب، بهار و ادب فارسی، ج یک ص2 و3

4-    شاعرملی باید اخلاقش ......،  همان ص6

5-     همان  ص3

6-    شعرخوب بهاروادب فارسی ج1 ص14

7-    همان ص 11و12

8-    همان  ص11

9-    همان ص.8. نگارنده ی این نوشتار، ستایشهای بهار از فردوسی را  در مقاله یی با عنوان فردوسی از نگاه بهارگردآورده  و به تشریح دلایل زیباشناسی، جامعه شناسی ادبی وروانشناسی اینگونه ستایشهای بهار از فردوسی پرداخته است.....نک به سایت بهار bahar-site.bahar

10-  سرودشاعر دیوان ص557

 





 

a

صفحه نخست  |   زندگینامه  |    آثار بهار  |    بهار شاعر   |    بهار و سیاست    |    بهار پژوهشگر   |    بهار ترانه سرا    |    بهار روزنامه نگار  

تماس با ما  |  بهار و خانواده  |  نامه های بهار  |  دیوان بهار  |  بهار و معاصران  |  بهار و انجمن دانشکده  |  مقاله های تازه   |   تصاویر بهار

©All Rights Reserved