دیوان بهار
|
دیوان بهار در کشاکش روزگار
|
 |
|
|
دکتر شهین سراج |
محمدتقی بهار، آن پادشاه شعر، بهزمان زندگي چاپ ديوان خود را بهچشم ندید.
سرايندهايكه نزديك به نيم قرن با سرودههاي خود در گوش جان هم ميهنانش گلبانگ
آزادي و ميهن دوستي دميده بود، هرگز نتوانست گردآوريده ی همه سخنان خويش را در
دفتري در برابر ديده داشته باشد. ديوان او تنها پنج سال پس از در گذشتش و از پي
پيمودن راهي پر پيچ و تاب در دسترس دوستداران شعر قرار گرفت.
ماجراي پركش و قوس چاپ ديوان بهار، با فراز و نشيب سرنوشت او، زنداني شدنها و
زبان بستگیها از جانبي و از جانب ديگر دگرگونی ذوقيات و بينش او دربارهي شعر
در آميخته است. از اين رو شناخت راهي كه چاپ ديوان بهار از آغاز تاكنون پيموده
است،می تواند رهبردي ديگر باشد به شناخت زندگانی ادبی و همچنين تحولی كه ميراث
بزرگ اين شاعر به خود ديده تا به دست ما رسيده است.
پيشينهي چاپ اشعار بهار:
مردم ايران با اشعار بهار در آغاز از طريق روزنامهها آشنا شدند. خراسانيان از
اين موهبت، پيش از مردم ساير نواحي ايران برخوردار گرديدند. نخستين اشعار اين
بزرگ سرايندهي خراساني در روزنامهي خراسان و سپس توس كه هر دو در خراسان
منتشر می شدند درج گرديد. روزنامهي حبلالمتين كه در كلكته منتشر ميشد ولي
شمارههاي آن به ايران نيز ميرسيد ناشر ديگر اشعار بهار در ابتداي پيشهي
شاعري بود.
هنگاميكه بهار به عالم روزنامهنگاري قدم گزارد و روزنامههاي نوبهار، تازه
بهار، زبان آزاد، نو بهار هفتگي و سپس مجله ادبي دانشكده را پايه گذاشت. راهي
نوين براي درج اشعار خويش يافت. بسياري از سرودههاي اين شاعر نخستين بار از
راه روزنامههاييكه خود سردبيري آنرا بر عهده داشت، راهي عالم شعر و ادب گرديد.
ديگر نشريات زمان نيزگاه اشعار بهار را به چاپ ميرساندند، و يا او خود سرودههايش
را جهت درج بدين نشريات ميفرستاد . سخنان منظوم بهار كه همواره بهرهاي از رنگ
رويدادهاي حاد سياسي و اجتماعي زمان را داشت گاه بينام و يا با نامي مستعار
چاپ ميگرديد. همين ويژگي در زماني فراتر و بههنگام جمع آوري سرودههاي او
دشواريهاي فراواني را به بار آورد و هنوز هم با وجود آن كه سه چاپ عمده از
اشعار بهار در دست داريم، تصور ميرود كه بسياري از اشعار او گردآوري نشده باشد.
كوشش ديگران:
پژوهشگران همدوران بهار نيز كه به آثار او دلبستگي داشتند در راه گردآوري پارهاي
از اشعار او تلاش كردند. براي نمونه: ادوارد براون در كتاب تاريخ مطبوعات و
ادبيات ايران چهارده شعر بهار را گردآورد. معيار او در اين گزينش درونمايه
سياسي و اجتماعي اين اشعار بود..
در سال 1302 خورشيدي محمد ضياء هشترودي در كتاب خود، زير عنوان منتخبات اشعار
شعرا و نويسندگان معاصر، پاره اي از اشعار بهار را درج نمود.
محمد اسحاق نيز در سال 1313 در كتاب سخنوران نامي معاصر، سي و چهار پاره از
اشعار بهار را به همراه شرح حالي از او چاپ نمود.
دكتر ذبيح الله صفا در گنج سخن خود ده سروده از بهار را آورد كه چاپ آن به 1331
و به چند سالي پيش از اولين چاپ ديوان بهار بر ميگردد.
اين كوششها با آن كه هرگز جاي ديواني، در برگيرندهي همه سرودههاي بهار را
نميگرفت توانسته بود در همان محدوده هم شعر بهار را در ذهنيت فرهنگي ايرانيان
جاي بياندازد. مردم اهل ادب با آن كه ديواني از او در دست نداشتند شعرش را ميشناختند
و به ويژه از پس هر حادثهاي چشم به زبان بهار ميدوختند كه به حق همانگونه كه
خود نيز گفته، زبان وطن و زبان مردم ايران بود:
من زبان وطن خويشم و دانم به يقين
با زبان است دل مردم ايران همسر
نخستين تجربه شاعر در كار چاپ ديوان:
در سال 1310 و پس از رهايي از نخستين دوران اسارت، بهار برآن شد تا اشعار خود
را كه تا آن زمان سروده بود، در ديواني گرد آورد. در اين راه دشواري از همه دست
بود. فراتر از همه درگيري با دستگاه حاكمه كه اين شاعر تازه از بند رسته را دمي
آسوده نميگزارد، در اين دوران بهار بالاجبار بر آن شد كه از كارهاي سياسي دست
كشده و تنها بهكارهاي ادبي بپردازد. تصحيح تاريخ سيستان، مجمل التواريخ و
القصص، تاريخ كبير بلعمي و جوامع الحكايات عوفي و بسياري از پژوهشهاي ادبي
ثمرهي اين دوران عزلتگيري اوست. بهار خود از اين دوران و از اين نخستين
تجربهي دشوار در كار چاپ ديوانش در مقدمهاي كه بر جلد سوم سبكشناسي نوشته
چنين ياد ميكند:
«... چون حق زحمتي كه ميدادند در آن اوقات بسيار ناچيز بود و من دسترسي به ممر
معاش ديگري نداشتم كتب خود را قسمتي در دكهاي نهادم و شركتي در بيع و شراي كتب
به نام كتابخانهي دانشكده تشكيل داده شد و نخست ديوان شعر خود رابه مطبعه
(مجلس) دادم و نيمي از آن به چاپ رسيد كه اگر با ارزاني كاغذ و سعي جواني آن
كتاب طبع شده بود زندگاني من به راه ميافتاد و سرمايهي بزرگي براي كتابخانهي
مزبور و منافع براي من در برداشت..... اما مردميكه جز حسد و خبث طينت هنري
ندارند به شاهنشاه پهلوي گزارش دادند كه بهار كتاب خود را در نهان به چاپ ميرساند
و چيزها در آن گفته و نهفته است كه منافي مصلحت شاهانه است و بدین وسيلت و حيلت
مرا در فشار سانسور شهرباني و در معرض آزار روحي و فوت وقت و فساد اشعار قرار
دادند و آن قسمت كه طبع شده بود نيز بدون دليل و بر اين مدعا كه بي اجازت به
طبع رسيده است توقيف كردند و چيزي نگذشت كه بي هيچ سببي صبح نوروز سال 1312 مرا
به زندان بردند..».
دو نكته درين گفته بهار قابل تأمل بوده و خواننده را بر آن ميدارد كه بر آن چه
كه او در سخنش آورده نگاهي موشكافانه بياندازد. نخست آنكه او از براي انگيزه
خويش در چاپ اشعارش، امرار معاش و راهي براي تأمين زندگي را ذكر نموده كه هر
چند ممكن است بهرهاي از حقيقت داشته باشد اما نميتواند تنها برانگيزندهي او
باشد. نميتوان پذيرفت كه شاعر سترگي همچون بهار، از براي "غم نان" به چاپ
اشعارش پرداخته باشد. در حقيقت بهار ميخواست به آرزوي ديرين چاپ دیوانش، آن هم
در فضايي كه عمال رژيم بر گفتهها و كردههاي او چشم دوخته بودند، جامه ی عمل
بپوشاند.
ديگر آن كه، در پس تحقق آن آرزوي ديرين، بدون شک انگيزهي پرده برگيري از اعمال
ناشايست پارهاي از دژخيمان رژيم، كه در دستگيري و اسارت او و بسياري ديگر از
روشنگران، سهم عمدهاي داشتند نهفته بود. از ميان آن همه يكي هم سرهنگ محمد درگاهي،
رئيس نظميه وقت بود كه نسبت به بهار كينهاي ديرينه داشت و بهار هم با سلاح
برندهي شعر به نبرد او شتافته و او را نكوهشي كارساز و بهياد ماندني نموده و
مايل بود كه آن نكوهشهای منظوم را از طريق چاپ دیوانش به گوش هوشمندان برساند.
هر چند بهار بهاين انگيزه خود اشارهاي نميكند اما شواهد و قراين ديگري در
اين زمينه وجود دارد كه ابعاد روشنتري بدين قضيه ميدهند. از آن ميان گواهي
سيد محمد محيط طباطبايي كه در همين زمانها، هم به كتابخانه دانشكده آمد و رفت
مينمود و هم از چاپ اشعار بهار آگاهي داشت، چشمگيرتر مينمايد. او ميان چاپ
اشعار بهار و در پي آن بازداشت او و دشمني ديرينهي درگاهي با اين شاعر بي
پروا، ارتباطی تنگاتنگ برقرار ميكند كه قابل يادآوري در اين مقال است.گفته اش
را عینا میآوریم :
«... كتابخانهي دانشكده واقع در خيابان شاه آباد محلي بود كه مرحوم بهار براي
سرگرمي خود و آزادي ديد و بازديد با دوستان و آشنايانش در سال 1310 به صورت
دكان كتابفروشي تأسيس كرده بود و كتابهاي چاپي كتابخانه شخصي خود را از خانه
بدان جا آورده و در قفسهها در معرض مشاهدهي واردين قرار داده بود.
اين كتابخانه عصرها محل اجتماع ادبا و شعرا و عناصر ناراضي از اوضاع وقت بود كه
با آن مرحوم سابقهي الفتي و معرفتي داشتند... نكتهاي را كه بايد يادآوري كنم
آن كه كتابهايي كه بهار از كتابخانهي شخصي خود به دانشكده منتقل كرده بود
هرگز در معرض فروش و تقويم قرار نگرفت و دوستان ميدانستند كه نبايد قيمت آنها
را بپرسند. بهار همان اوان در مطبعهي مجلس به چاپ ديوان اشعار خود مشغول شده
بود و بيش از يك صد صفحهي آن را در همان جا ديدم. قضا را قصيدهاي با رديف
محمد كه تعريضي به محمدخان درگاهي رئيس نظميهي وقت داشت در آخرين فرم چاپي كه
نشان داد ديدم و بر جسارت او آفرين گفتم. گويا استحضار درگاهي براين موضوع سبب
شد كه با تنظيم گزارشي مخصوص، موضوع افتتاح كتابخانهي دانشكده را يك دسيسه
سياسي از طرف بهار معرفي كرده بود. ملك زود اين نكته را دريافت و محل اثاث
كتابخانه را بهيكي از كتابفروشيها (مدير ادب) واگذار كرد و كتابهاي خود را
به خانه برگردانيد.... چندي بعد شنيدم كه نظميه بهار را دستگير و زنداني كرده
است....».
در هر صورت چاپ ديوان بهار در اين مرحله متوقف ماند. البته چندان هم شگفتآور
نبود. تب و تابهاي سياسي و شركتش در اقليت مجلس و استيضاح سردار سپه و مخالفت
با تغيير سلطنت در مجلس پنجم و شايد از همه كارسازتر درگيري او با درگاهي و
بسياري كردههاي ديگر، اين سياستگر شاعر را پيشينهاي بخشيده بود كه نامش به
گوش ملازمان و مراقبان نظام رضاشاهي چندان خوش نميآمد چه رسد بدان كه بخواهند
گفتههايش را، آن هم در انتقاد از رژيم منتشر سازند. اين آرزويي بود كه نميتوانست
در آن زمان و آنگونه كه بهار ميخواست برآورده شود. دخالت و تحميل بينش سانسورچيان
نسبت به چگونگي درج اشعار بهار مانع از آن بود كه شاعر بتواند آزادانه سرودههاي
خود را بدون هيچگونه كاستي در يك جا گرد آورد. ظاهرًاًٌ ويراستاران سياسي در
محتوي و حتي طول و عرض اشعار، در همان مرحله نخستين نيز دخالت ميكردند. در اين
زمينه گفتههاي محمد ملك زاده برادر بهار درباره نخستين مراحل چاپ ديوان در
مطبعهي مجلس گويا و برملا كننده است و از آوردههاي او در اين باب ميتوان
ميزان حزن و رنج شاعر را، هنگاميكه نابكاران دست در ديوان او ميبردند در پيش
نظر آورد:
«... مرحوم بهار ملزم بود مسودههاي اشعار را بدواً به دستگاه سانسور شهرباني
وقت بفرستد تا پس از ملاحظه و امضاي متصدي امر، چاپخانه به چاپ آن مجاز گردد و
با كمال تأسف مأمورين سانسور بر روي بسياري از مصاريع و ابيات كه قادر به فهم و
درك معناي آن نبودند خط بطلان ميكشيدند و در بعضي موارد نيز پارهاي اشعار را
به سليقه و ميل خود اصلاح ميكردند تا مبادا مورد بازخواست مقامات مافوق قرار گيرند.
با اين تصرفات عاميانه و مغرضانه اغلب اشعار و قصايد مسخ ميشد و معاني آن از
مقصود شاعر فرسنگ ها به دور ميافتاد. با اين وصف پيداست ديواني كه در آن زمان
و با چنان وضعي منتشر ميشد تا چه پايه ميتوانست آيينهي افكار و عقايد و
نمونهي ذوق و سليقه و ريزهكاريهاي ادبي شاعر قرار گيرد...»
سوداي از سرگيري چاپ ديوان:
شعر شاعر نغمهي آزاد روح شاعر است
كي توان اين نغمه را بنهفت با افسونگري
هر چند براي بهار گردآوري و چاپ اشعارش آرزويي بزرگ بود ولي حبس و تهديد و
تبعيد بدو نشان داد كه فضاي آن زمان مناسب براي درج سرودههاي او كه سراسر نقد
تند و تيز نهادهاي سياسي و اجتماعي زمانه بود، نيست. با وجود اين بهار به
سراييدن ادامه داد. اشعارش را گاه در محافل خصوصي براي دوستان و شاگردان بر ميخواند
و گاه پارهاي از آنها را به صورت جزوات منتشر ميكرد. چاپ منظومهي اندرزهاي
مهر سپندان در مجله مهر و اشعاري كه دربارهي فردوسي سروده بود در روزنامهي
باختر اصفهان، حاصل كوششهاي پراكندهي او در اين دوران است.
پس از رفتن رضاشاه از ايران، بهار پارهاي از فعاليتهاي سياسي و اجتماعي خود
را از سرگرفت: عضو جبههي آزادي شد. در كابينهي قوام به مقام وزارت فرهنگ رسيد
و در مجلس پانزدهم نيز نماينده شد و رياست اولين كنگرة نويسندگان ايران را نيز
عهدهدار گرديد، خدماتي، كه ديگر از توان او افزونتر بود و جايي نيز براي كار
پر زحمت گردآوري ديوان باقي نميگذاشت.
سوداي گردآوري ديوان را، بهار، سرانجام در سال 1328 و پس از بازگشت از سفر
معالجاتي خود از سويس از سرگرفت. او به خاطر خستگي و ضعفي كه در اثر بيماري سل
وجودش را فرا گرفته بود، از وزارت فرهنگ آن زمان درخواست نمود يكي دو تن از
كاركنان اهل شعر و ادب خود را روزي چند ساعت و به مدتي كوتاه در اختيار وي بگذارد
تا به مدد آنان ديوان اشعار خود را براي چاپ آماده سازد. او ميخواست شعرهايي
را كه طي مدت قريب پنجاه سال سروده و بيشترشان را بر روي برگههايي نوشه بود
كه با گذشت زمان، خواندن بعضي از آنها به سادگي ميسر نبود زير نظر خودش پاكنويس
كرده و آنگاه از آن همه شعر تنها پارهاي را براي چاپ در ديوان خود برگزيند.
زيرا اعتقاد داشت هر شاعري هر قدر فحل و استاد باشد، نقاد روزگار، كه بهترين
منتقدان است، از همه اشعار او، ولو همه سرودههای وی باقی مانده باشد، تنها
برخی را با ارزش و درخور نگهداری برای نسلهای بعد تشخيص ميدهد. و اين همان
ابيات معدودی است که نسلهای مختلف از يک شاعر معروف میخوانند و مینويسند و تکرار
میکنند و شاعر را به همان اشعار میشناسند. بهار برآن بود که آنچه را که نقاد
زمان با شعر او خواهد کرد خود او با در نظر گرفتن معيارهايی که برای شعر خوب
میشناخت، انجام دهد.
اما وزارت فرهنگ اين تقاضای بهار را بر نياورد و هنوز يک سال از بازگشت او از
سويس نگذشته بود که به علت ضعف و شدت يافتن بيماری بستری شد و از همه فعاليتهای
خود دست کشيد و در نخستين روز ارديبهشت سال 1330 اين جهان را با هزاران آرزوی
نابرآورده از برای بهروزی ميهنی که عمری برايش سروده بود، ترک نمود. کار چاپ
ديوان بار ديگر از پيشروی باز ماند.
کوشش بازماندگان :
پس از درگذشت بهار، وابستگان او در حيرتی ژرف فرو رفتند. هم به خاطر از دست
دادن پدر و شاعری والا منش و هم به خاطر رويارويی با ميراثی بزرگ و با ارزش از
شعر و مقالات و دست نوشتههايی که تنها خود آن بزرگ مرد را يارايی آن بود که چنان
ميراث گرانقدری را به صورتی دلخواه به گنجينههای فرهنگ ايران زمين پيوند
بزند. بهار از خود نه يادداشتی در اين زمينه باقی گذارده بود و نه دستورکاری،
مشخص کرده بود. آن چه در اين زمينه صورت گرفت با حدس و گمان و بر اساس شناخت
ذوق و سليقهی شاعر بود.
کار گردآوری ديوان، کاری بود بس دشوار و مسؤوليتی بس خطير. حاصل پنجاه سال سخنگويی
شاعری بزرگ را میبايست از روی نسخههای خطی و گاه حاشيهی کتابها برداشت و
پاکنويس میکردند. سپس اشعار را بر حسب نوع و تاريخ سرودن و شأن نزول و
معيارهای ديگر تقسيم بندی نموده و پس از برابری دوباره با اصل نسخه، آمادهی
چاپ مینمودند . در اين ميان مسألهی چگونگی گزينش اشعار از مسايل فراگير بوده
و ايجاد دشواریهايی نمود. پارهای را رأی بر اين بود که میبايست کليه آثار
شاعر بدون گزينش و کاستی گردآوری و چاپ شود؛ در حالی که برخی ديگر را ميل بر
چاپ گزيدهای از اشعار بهار قرار گرفته بود. اما چه کسی میتوانست با يقينی پا
برجا بر گزينش اشعار آن سخنسرای از ميان رفته، رأيی قاطعانه بدهد؟ برای نمونه
دربارهی مطايبات بهار و اشعاری که در نکوهش پارهای شخصيتهای سياسی و يا ادبی
به زبان طنز سروده شده بود، نظری واحد وجود نداشت. اين اشعار با اينکه از نظر
ادبی صاحب ارزش بودند اما تنها از آن رو که در بردارندهی نکاتی در ذم اشخاصی
صاحب نام میبودند در ديده نخستين پيشگامان گردآوری ديوان مسأله آفرين بوده و
به نظر ايشان ممکن بود حتی کار چاپ ديوان را از روند و حرکت خود باز دارد. بر
اشكالاتي از اين دست تنگدستیهای مالی را نيز بايد افزود که از همان آغاز
بازدارنده بود.
نخستين چاپ ديوان بهار:
سرانجام، رأی بر اين قرار گرفت که سوای آن دسته از اشعاری که خود شاعر در زمان
حيات، بنا بر ملاحظاتی، ميلی به چاپ آنها نداشت، همگی اشعار چاپ گردد و بدين گونه،
از پس کشاکش و چشم به راهی بسياری، نخستين جلد ديوان در سال 1335 خورشيدی و پنج
سال پس از خاموشی شاعر راهی کتاب فروشیها شد.
جلد اول ديوان که در قطع 16/28 و در 710 صفحه چاپ شده اين عنوان را بر دارد:
ديوان اشعار شادروان محمد تقی بهار ملکالشعراء استاد فقيد دانشگاه تهران مشتمل
بر قصايد، مسمطات ترکيب بندها و ترجيع بندها.
بر خلاف بيشتر ديوانهای شعر که گزينهی رديف بندی را قافيه تشکيل می دهد، در
جلد اول ديوان بهار، تقسيم بندی اشعار، براساس دورههای گوناگون زندگی سياسی و
ادبی او انجام گرفته است. بدين ترتيب ديوان در رابطه با اين معيار بر چهار بخش
عمده تقسيم شده:
بخش اول: از زمان آغاز شاعری در مشهد تا انتقال او به تهران (1293خورشيدی)
بخش دوم: از تاريخ انتقال به تهران تا کودتای 1299
بخش سوم: از ابتدای کودتا و شروع حکومت پهلوی تا زمان اشغال ايران به وسيلهی
قوای نظامی بيگانه در جنگ دوم (1299-1320)
بخش چهارم: از شهريور 1320و شروع سلطنت محمد رضا شاه پهلوی تا پايان عمر شاعر.
در پيشگفتار هر سرودهای، تاريخچهی کوتاهی درباره حال و هوا و فضای آفرينش آن
آمده که خواننده را در پيوند دادن عرصهی سياسی زمان و شعر بهار که هرگز از هم
جدا نبودهاند ياری میدهد.
اين جلد شامل 272 قصيده، 15ترکيب بند، 6 دو بيتی، 3مخمس و 16 مسمط میباشد و
تعداد ابيات در اين جلد به 10448 میرسد. کتاب داراي دو فهرست مفيد است يکی
شامل عناوين اشعار و ديگری در بردارنده مصاريع اول هر شعر که جوينده را در سير
و جستجو در ديوان ياری میرساند.
بر اين نخستين جلد، محمد ملک زاده برادر دانشمند بهار که با او در بسياری از
امور فرهنگی و مطبوعاتی از جمله نشر روزنامهی ايران، همکاری نزديک داشت،
مقدمهای در شرح حال و آثار بهار افزوده که از نظر آگاهی بر تاريخچهی ديوان
نيز بسيار ارزشمند است. ملک زاده نام پيشگامانی را میبرد که در اين راه دشوار
قدمهای موثری برداشتهاند. از آن جملهاند: دکتر خسرو پور همسر پروانه بهار که
در استنساخ ديوان و جزوات خطی زحمات فراوانی کشيده، مهرداد بهارکه فراهم آوردن
مقدمات چاپ و تنظيم قرارداد را برعهده داشته، جمشيد امير بختيار که در مقابلهی
اشعار و استنساخ پارهای قصايد و يادداشتهای کناری همراه بوده است و
عبدالحسين تهرانيان مدير شرکت چاپخانه فردوسی که در حروفچينی دقت و وسواسی
درخور به خرج داده و تقی جعفری صاحب انتشارات اميرکبير که چاپ ديوان را بر عهده
گرفته است. يادشان گرامی باد و زحمتشان بی ارج مباد.
جلد دوم که در سال 1336 در همان قطع و در 535 صفحه به چاپ رسيد، اين عنوان را
بر خود دارد: ديوان شادروان محمدتقیبهارملکالشعراء(جلددوم) شامل مثنويات،
غزليات، رباعيات، مطايبات، اشعار به لهجهی محلی، تصنيفها.
اين جلد، فاقد مقدمهی ناشر است و بر جای آن مقالهی قلب شاعر آورده شده که
بهار پيشاز اين، آن را در مجلهی هفتگی نو بهار (سال سيزدهم، آبان 1301) به
چاپ رسانيده بود. مقاله مزبور نمونهای بارز از نثر بهار بوده و در حقيقت نوعی
سرنوشتنامه میباشدکه با لحنی پر تنش نوشته شده و گويای بسياری از گوشههای
حساس از زندگی شاعر است.
بر خلاف جلد اول، معيار رديف بندی اشعار در اين جلد، تاريخ سروده شدن نبوده
بلکه قالب و گاهی نيز درون مايهی شعر پايه و اساس قرار گرفته شده و برحسب نوع،
84 مثنوی، 78غزل، 101قطعه، 71رباعی،8دوبیتی، 14 ماده تاریخ،16 شعردر بخش
مطايبات، و 8 غزل در اشعار به زبان محلی و 13 تصنيف در پايان قيد شده. در بخش
ملحقات نيز اشعاری آورده شده که فاقد تقسيمبندی میباشد. جامع ديوان قيد
ميکند که اين اشعار هنگام تدوين جلد اول در دست نبوده و بعدا به دست آمده است.
ترتيب قرارگيری مثنویها بر اساس اوزان عروضی میباشد، در حالی که غزلها و
قطعات بر همان اساس سنتی، يعنی حروف آخر قافيه رديف بندی شدهاند. علت عدم
رعايت تاريخ، در رديف بندی غزلها، شايد از آن رو باشد که بهار کمتر به آوردن
توضيحات تاريخی در کنار غزلهايش پرداخته است. رديف بندی رباعيات از هيچ گونه
نظمی پيروی نمیكند. نه تاريخ سرودن و نه حروف قافيه. تصنيفهای بهار بر اساس
دستگاههای موسيقی ايرانی آورده شده. در مجموع تعداد ابيات جلد دوم به 8972
میرسند.
جای پای نقادان سياسی زمان در نخستين چاپ ديوان:
هر چند جامع ديوان بهار در پيشگفتار، بنا بر ملاحظاتی، اظهار داشته است که "اين
کتاب در زمان و شرايطی مناسبتر و آزادتر از آن چه که در زمان رضا شاه بوده است
منتشر شده"، اما رويارويی نخستين چاپ با چاپ های بعد (1368) کاستیهايی را نشان
میدهد که به ديدهی ما، دليل آن نمیتواند تنها گذشت زمان و بازيافتن اشعاری
جديد در فاصلهی چاپ دو ديوان باشد. برای نمونه، بسياری از اشعار بهار که در
نکوهش رضا شاه و عمال او گفته شده از اين دو مجلد يا به کلی حذف گرديدهاند و
يا به صورت کوتاه شده و جايگزينی نقطه چين بر جای سخن شاعر ارائه شدهاند. از
اين دستاند، قصيدهی استهزای سردار سپه 1303، در تاجگذاری رضا شاه 1304، اندرز
به شاه 1304، خطاب به محمد رضا شاه پهلوی و بسياری ديگر که موضوعاتی متفاوت
دارند و به هر گونه، در دو مجلد مورد بحث ما وجود ندارند. از شعر بلند و پر
معنای تا کي و تا چند 6 بيت افتاده، و در حکايت دايه و مادر ده خط، و از بخش
ملاقات دوم با آيرم در کارنامهی زندان سه خط نقطه چين شده است . قضا را اشعار
مزبور در بر دارندهی نکوهشهای بهار از جنبههای گوناگون روش حکومتی رضا شاه
میباشد و بيانگر برداشت اين شاعر است از زمانهای که در آن میزيسته است. نسلی
که برای نخستين بار با اشعار بهار از طريق چاپ اول ديوان او آشنا می شدند ، اگر
برای نمونه، در ديوان او خوانده بودند که در بارهی وضعيت مجلس و مشروطه و حقوق
آزادی در دوران رضا شاه نوشته است:
شاه حاليه به هر کار دخالت دارد
خويش را کرده طرف با همه کس در هر کار
از رييس الوزراء تا به وکيل و به وزير
از مدير کل تا منشی و تا دفتر دار
همه با ميل شه آيند ز صندوق برون
شمر ذی الجوشن و خولی و سنان و مختار
پادشه تعزيه گردان شد و مجلس تکيه
گريه دارد به خدا اين روش ناهنجار
نيست پيدا که بود ملک به چه روی و اساس
نيست روشن که بود کار ز روی چه مدار
نيست مشروطه که قانون اساسی باشد
ضامن زندگی خلق و نگهبان ديار....
و يا اگر می خواندند این گفته را که :
گنج کيخسرو در چنگ رضا خان تا چند؟
ملک افريدون پاما ل ستوران تا چند؟
ملک غارت شد و مليون گشتند تباه
ليک ميليونها شد بهره ی سردار سپاه
مملکت مفلس و آگنده ز زر مخزن شاه
مرغ بريان به سر خوان لئيمی، وانگاه
بهر نانی دل يک طايفه بريان تا چند؟....
شايد داوريی رساتر ، از چگونگی برخورد بهار با آن زمانهی سخت و به ويژه ستيزهی
او با حکومت رضا شاه در باره اش مینموندند. هر چند در همان صورت دست برده ديوان
بهار نيز شهادتهای بی مانندی دربارهی شرايط سياسی و اجتماعی زمانهی او وجود
دارد. تنها مطالعهی کارنامهی زندان، در همان چاپ نخستين، کافی است تا هر
خوانندهای را از يکی از جنبههای ناپسند رژيم رضا خانی، يعنی اتهام و بازداشت
و زندان کردن بی رويهی انديشمندان و منتقدان آگاه سازد.
ديوان ملک الشعراء و تدوين مهرداد بهار1368:
نخستين چاپ ديوان بهار که با استقبالی فراوان رو به رو شد، اين امکان را فراهم
آورد که اين اثر با ارزش، سه بار ديگر در فاصلهی سال 1344تا سال 1358 تجديد
چاپ شود. در سال 1368 چاپ پنجم ديوان، در دست دوستداران شعر بهار قرارگرفت.
تدوين سال 1368 را مهرداد بهار فرزند دانشمند ملک الشعراء برعهده گرفت. او، با
بهرهگيری از اسناد و مدارک و بسياری از دست نوشتههای بهار، پيشگفتاری در شرح
احوال و آثار پدر شاعر خود نوشته و بهيقين بايد گفت که يکی از پر بارترين
سرنوشت نامههايی است که در بارهی اين سخنسرای بزرگ عصر ما نوشته شده است. در
آن چه که مربوط به تدوين ديوان ميشود نيز کوشش های مهرداد بهار سازنده و ثمر
بخش بوده است. بسياری از اشعار با کمک شاعر و پژوهشگر ارزنده يزدان بخش قهرمان
بازبينی شده و بيشتر اشتباهاتی که در چاپ های پيشين آمده بود بر طرف شدهاند.
بسياری از اشعار به دست آمده در فاصله ی چاپ های پيدرپی، بر ديوان افزوده شده
و بدين ترتيب تعداد قصايد اين بار به 330، غزليات به93، قطعات به 121و مثنويات
به 89 عدد میرسد. بر تصنيفها، ده يافته افزوده شده که اين يافتهها حاصل کوشش
دکتر يحيی معاصر همسر خانم چهرزاد بهار است که در زمينهی گردآوری ترانههای
بهار بذل توجهی بی پايان نمودهاند. رديف بندی و نظم قرار گيری اشعار همان است
که در چاپ های پيشين آمده بود.
رفت و بازگشت سرودههای بهار از ديوان:
تدوين مهرداد بهار، بسياری از اشعار بهار را که در چاپ پيشين حذف شده و يا به
صورت نقطه چين آمده بود، به ديوان باز گردانيد. از جمله همان سرودههايی که در
سطور بالا از آنها ياد کرديم. اما شگفتآور اينکه اين بار شاهد حذف يا کوتاه
سازی سرودهايی هستيم که در مجلدات پيشين به درستی آمده بودند. اما گويا خارج
از ارادهی مهرداد بهار، نقاد سياسی زمان، حکم به حذفشان از ديوان شاعر داده
است. از آن جملهاند، چند ماده تاريخ که در رابطه با بنای پارهای تأسيسات
دولتی مانند بيمارستان قم، دبيرستان پهلوی بابل، دبيرستان فردوسی مشهد، موزه
ايران باستان، تونل راه لرستان، و غيره سروده شده و در چاپ قبلی در ديوان آورده
شده بودند . از اين دست همچنين حذف مثنوی چهار خطابه نيز از جلد دوم قابل ياد
آوری است. اين مثنوی در حقيقت اندرزنامهای است که بهار آن را از برای رضا شاه
سروده و در آن به عنوان ناظری وطن پرست پيشنهاداتی برای آبادی مملکت عرضه کرده
است. بهار در خاطراتش نوشته است: هنگامی که مقدمهی چهار خطابه را برای رضا شاه
خواندم در حضور گروهی که غالباً زندهاند رضا شاه گفت: من ملک را خيلی دوست
داشتهام ولی خود او نخواست از من استفاده کند. قابل يادآوری است که اين مثنوی
به صورت جداگانه در سال 1305 در مطبعهی فارس به چاپ رسيده است.
پارهای از اشعار نيز چنانکه يادآور شديم به صورت کوتاه شده در چاپ 1368 آمدهاند.
برای نمونه از قصيدهی بلند فخريه 39 بيت، از جزر و مد سعادت 19بيت، از قصيدهی
اي زن 2بيت کم شده است. درونمايه اين اشعار را شرح اوضاع سياسی زمان و خدماتی
که رضا شاه در بر قراری امنيت و اصلاح بودجه و امور لشکری و کشوری نموده است
میسازد.
بخشی از مطايبات بهار نيز که در طبع پيشين درج گرديده بود، در اين تدوين نيامده
است. شايد آن را بتوان نه به حساب دستبرد نقادان سياسی، بلکه برگردهی گزينش
شخصی مهرداد بهار و رعايت پاره ای از سفارشات پدر شاعر او گذاشت. او در بخش
مطايبات در رابطه با اين نکته آورده است:
« شادروان بهار پيوسته يادآور میشدکه هجويات وی هرگز نبايد بهطبع برسد زيرا
اين گونه اشعار مربوط به زندگی خصوصی او بوده است و نميتواند در ديوان اشعار
اوکه به مسائلی عمومی و ملی مربوط است جايگيرد. ما اين خواست او را بهکار
بستيم و از هجويات او در اين طبع يادی نکرديم»
آخرين دفتر شعر بهار:
گردآوری اشعار بهار و ويراستاری ديوان او، کاری بود سترگ. پاسداری و نگاهبانی
از ميراثی بزرگ آن هم در کشاکش روزگاران و در برابر ذهنيت ما که هرگز معياری
مشخص در برخورد با انديشمندان و بزرگان در آن وجود ندارد و گاهی آنان را خائن و
گاه خدمتگزار و به طبع اين داوری آثارشان را گاه محكوم به به فنا و گاه شايستهي
بقا بر ميشماريم، كاري بود بس خطیر. بهخاطر دستبردهايي كه يادآور شديم، و
دخالت سانسور، هر دو تدوين کاستيهايی را نشان میداد و آنان را که سودای کاوش
در انديشه و شعر بهار بود، همواره از مراجعه به هر دو تدوين گزير نبود.
سال ها دوستداران و پژوهندگان شعر بهار چشم به راه و آرزومند اين بودند که
عاقبت روزی ديوان اين شاعر بزرگ بدون کم و کاست و حذف و کوتاه سازی چاپ و راهی
جهان کتاب شود. اين چشم به راهی را عاقبت کوششهاي بی پايان چهرزاد بهار، دخت
برومند شاعر، پايانی نيکو بخشيد و در سال 1380 ديوان جديد شعر بهار راهی جهان
ادب و فرهنگ گرديد.
ويژگيهای تدوين چهرزاد بهار:
آخرين دفتر شعربهار برخوردار از چندين ويژگی است که آن را نسبت به چاپهای
پيشين در پايگاهی فراتر قرار میدهد. نخستين آنها که درخور يادآوری است همانا
بازگشت صورت کامل شدهی اشعار بهار است به دفتر شعر او به خصوص آن دسته از
اشعار که به صورت دستخورده در چاپهای پيشين درج گرديده بودند. ديگر آن که
بسياری از بازيافتههای سرودههای شاعر که از روی نسخههای خطی استنساخ شده،
بدون هيچ گونه داوری دربارهی درونمايهی آنها بر ديوان افزوده شده. اين
برخوردي است علمی و بی طرفانه در رابطه با کار دشوار گردآوری آثار و نوشتههای
شاعر و نويسندهای که ديگر در جهان ما نيست. ويژگی مزبور پژوهشگر را يارايی آن
میبخشد تا بتواند آيينهای تمام نما از جنبههای گوناگون زندگی، انديشه و سبک
شاعری مطرح در پيش چشم داشته باشد. اين مهم را مديون كوششهاي بي پايان چهرزاد
بهار هستيم كه با برداشتي عالمانه با آثار پدر خود رو به رو شده است و بی هيچ گونه
دريغی همهی نوشتههای او را به چاپ رسانيده است. لازم بهيادآوری است که چند
سال پيش به همت اين بانوی انديشمند نامههای بهار نيز به چاپ رسيده و اسناد و
مدارک سياسی و غير سياسی بهار نيز در اختيار سازمان اسناد قرار گرفت و منتشر شد
و اين چنين افق های جديد برای پژوهش در تاريخ زندگی و آثاریکی از مشاهيرادب و
سیاست معاصر ايران گشوده گرديد.
در اين دفتر نوين تعداد قصايد بهار به 371، مثنويات به 204، غزليات به 102،
قطعات (ازکوتاه و بلند) به 137، مطايبات به 46، رباعيات به 18 عدد میرسد. سه
تصنيف بر فهرست پيشين افزوده شده و در اين راستا با کوشش دکتر يحيی معاصر جدولی
از برای شناخت تصانيف بهار وضع شده که در آن آگاهیهای سودمندی در رابطه با آهنگسازانيکه
برای ترانههای بهار موسيقی ساختهاند و يا خوانندگانی که آن ترانه ها را برای
نخستين بار اجرا کردهاند به چشم میخورد که از نظر پژوهش دربارهی نقش بهار در
پيشبرد هنر ترانه سرايی و همکاری او با موسيقی دانان زمان همچون درويش خان و
علی اکبر شيدا و جهانگير مراد حسام السلطنه و قمرالملوک وزيری و ملوک ضرابی و
رکن الدين مختاری و ديگر ترانهسازان زمان بسی سودمند است.
تدوين اخير همچنين واژه نامهاي در رابطه با اسامی خاص دارد که در چاپهای
پيشين وجود نداشت.
در مجموع بايد گفت که اين دفتر آخرين، که به کوشش چهرزاد بهار و توسط انتشارات
توس در دو جلد در دست ما قرار گرفته کاملترين ديوان شعر بهار میباشد. شايد
تنها کاستی ديوان در نابرخورداری از فهرست الفبای از اسامی اشعار بهار باشد که
اميدواريم در تجديد چاپ آينده به دين نکته نيز توجه شود.
پای نوشتها:
1 - براي نمونه ميتوانيم از قصيده فتح دهلي نام ببريم كه بهار براي چاپ به
مجله آينده فرستاده است. در سال 1308، اين مجله موضوع فتح دهلي را به اقتراح گذاشت
و از سخن سرايان و گويندگان معاصر در خواست نمود كه در اين فراخوان ادبي شركت
جويند. ملك الشعراء بهار نيز به رسم آزمايش قصيدهاي سرود و به دفتر مجله
فرستاد. اين قصيده كه از قصايد غراء اوست در همان تاريخ به چاپ رسيد. (نك به
ديوان، توس 1368، ص 534). اشعار بهار در بسياري از روزنامهها و مجلات زمان
همچون يغما، مهر، باختر، قرن بيستم، و شماري ديگر آمده كه يادآوری از همه آنها
كلام را به درازا ميبرد. دانشمند محترم آقاي گلبن در گردآوري مقالات بهار نام
همه نشرياتي را كه بهار با آن ها همكاري داشته است آوردهاند(نك: گلبن بهار و
ادب فارسي).
2- ادوارد براون، تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره مشروطيت، ترجمه محمد
عباسي تهران 1337.
3- محمد ضياء هشترودي، منتخبات آثار از نويسندگان و شعراي معاصر، تهران،
كتابخانه و مطبعهي بروخيم، 1303، ص 329-326.
4- محمد اسحاق، سخن و سخنوران نامي معاصر، دهلي، 1351، ص 358-400.
5- ذبيح الله صفا، گنج سخن، تهران 1351، جلد سوم، ص 327-329.
6- از قصيدهي هديهي باكو، ديوان، 1368، ص 774.
7- نك به يغما سال چهاردهم، شماره نهم، آذرماه 1340، ص 387 همچنين بنگريد به
بهار، تاريخ احزاب سياسي مقدمه يج.
8- نك به اشعار زير در ديوان بهار، انتشارات توس1368: اي هوار محمد ص 490، نوش
جانت ص 545، يك شب شوم ص 399، اندرز به شاه ص469، كارنامه زندان ج 2 ص 839و
940، تاكي و تا چند ص 516 در هر كدام از اين اشعار بهار به طريقي جنايات درگاهي
و ديگر عمال نظميه را بر ملا كرده است. غير از اشعارش بهار در مقالات قضاوتهاي
تاريخي و همچنين در كتاب انقراض قاجاريه به پيشينهي اين كينهي ديرينه اشاره
كره است. شكافتن ريشه هاي عداوت درگاهي با بهار از حوصله اين مقاله افزون تر
است اما به طور خلاصه ميتوان گفت كه بر ملا نمودن دستكاري درگاهي در انتخاب
دماوند به سود يكي از خويشانش در روزنامه ايران كه بهار سرپرستي آن را به زمان
كابينهي دوم وثوق الدوله بر عهده داشت، افشاگري بهار در پارلمان درباره سوء
قصد درگاهي و عمال او نسبت به مدرس، و به دست آوردن مدركي در اين باره توسط شيخ
احمد بهار كه از بستگان بهار در خراسان بود و آگاهي درگاهي از اين حقيقت
مهمترين انگيزههاي آن كينه ديرينه را بر ميسازند، نك به بهار احزاب سياسي و
انقراض قاجاريه، انتشارات امير كبير ص 212 و قضاوت هاي تاريخي نقل شده در حسين
مكي، مدرس قهرمان آزادي، تهران بنگاه ترجمه و نشر كتاب جلد دوم ص 775-781،
درباره پيشينه درگاهي در نظميه رضاشاه، نك قاضي نعمت الله، علل سقوط رضاشاه،
تهران نشر آثار، 1372 ص 125.
9- محمد محيط طباطبايي، خاطراتي چند از ملك الشعرا بهار، آينده، سال دهم، شماره
2 و 3 1363 ص 101 تا 106.
10- محمد ملك زاده، مقدمه بر ديوان بهار، امير كبير، 1335، ص ب.
11- ملك الشعراء بهار را عادت بر اين بود که سرودههاي خود را گاه بر اهل ادب
و شاگردان بر ميخواند و اين چنين اشعار آن شاعر بي ديوان، در ذهن شفاهي پارسي
شناسان باقي مانده است. آن ها كه بهار را در حال بر خواندن اشعارش ديدهاند،
همواره از آن لحظات با شور و حالي بهياد ماندني ياد ميكنند. به سه نمونه
اشاره ميكنيم:
«... در كلاس هاي درس دورهي دكتراي زبان و ادبيات فارسي، مرحوم استاد بهار
بسيار منظم و سر وقت حاضر ميشد و درس هاي خود را كه قبلا آماده ميكرد به سرعت
املاء مينمود. گاهي هم قطعههايي از شعرهاي خود را ميخواند. مثل قصيده به
مطلع: ضميراني در بن بيد معلق جا گرفت- پنجه نازك به خاك افشرده و كم كم پا
گرفت، كه بهار آن را در سال 1318 برايمان بر خواند و من هنوز طنين صداي جذابش
را در حال خواندن آن قصيده در گوش دارم...» نك ذبيح الله صفا، يادي از استاد،
ايران نامه، سال پنجم، شماره 4 سال 1366 ص 629.
" شب سوم اسفند ماه 1313 شمسي در انجمن ادبي تهران كه در منزل مرحوم هاشم ميرزا
افسر تشكيل شده بود، جمعي كثير از فضلا و اعيان و رجال دولت آن جا حضور داشتند،
بهار قصيدهي غرائي كه به استقبال عنصري و غضائري ساخته بود، ايستاده و با آهنگ
متين شاعرانه بر جمع فرو خواند. الحق هم خوب گفته و خوب خواند. تمام قصيده در
مجلهي مهرگان طبع شد. نك جلال همائي، درباره بهار ملك الشعراء، نشريه دانشگاه
تهران، تيرماه، 1330، ص 27. ". .. چند سال پيش روزي افتخار مصاحبت با وي (بهار)
را داشتم. خود تركيب بندي از آثار خويش را كه در حبس سروده بود براي من خواند و
متاسفانه چون به طبع نرسيده است اكنون در دست نيست تا با خواندن آن و پراكندن
اين عطر جانفزاي دماغ جان حاضران را معطر كنم... نك حسين خطيبي، سبك اشعار
بهار، يغما، سال چهام، دي 1330، ص 455.
12- نک جلال متينی ،از گفت و گويی با بهار در بارهی چاپ ديوان او ،ايران نامه
،سال پنجم ،شماره 4،1366،ص 560-561.
13-پروانه بهار که در مراحل گوناگون آماده سازی ديوان ،همکاری و همياری سازنده
داشته است ،از اين مرحله چنين ياد می کند :
(( ... تمام کتابخانهی پدر را برای پيدا کردن اشعارش کتاب به کتاب ورق زديم.
زيرا پدرم عادت داشت که بعضی از شعرهايش را در حاشيه يا درآغاز و پايان کتابهايش
می نوشت و فراموش میکرده که آن ها را در ديوان خطی خود وارد کند. سپس در
روزنامههای تهران و مشهد و اصفهان آگهی کرديم، تا اگر کسی شعری از بهار دارد
برای ما بفرستد و بسياری از اشعار بهار پس از اين آگهی به دست ما رسيد. آن گاه
روزنامهها و مجلههای قديم را در کتابخانههای ملی ايران و مجلس شورای ملی
نگاه کرديم و مجددا مقداری از اشعار او را در آن ها يافتيم. شوهرم دکتر علی ا
کبر خسرو پور، يک ماشين نويس استخدام کرد و او هر روز به منزل مادرم می آمد
شعرهای پدر را ماشين می کرد....)) ( بر گرفته از مقدمه چهرزاد بهار بر ديوان،
چاپ 1380، انتشارات توس، ص 41-40.
14- برگرفته از مقدمه محمد ملک زاده بر چاپ اول ديوان امير کبير، 1335
15- برای اين اشعار نک به ديوان بهار تدوين مهرداد بهار ، انتشارات توس ، 1368:
استهزای سردار سپه 402، در تاجگذاری 410 ، اندرز به شاه 469، خطاب به محمد رضا
شاه پهلوی ج 2، ص 1298. برای صورت کوتاه شده اشعار ياد شده نک به ديوان سال
1335-1336 : تا کی و تا چند ص 459، دايه و مادر ج 2 ، ص 96 ملاقات دوم با آيرم
ج ص ، ص 112. برای صورت کامل نک به ديوان سال 1368 به ترتيب صفحات 516، و ج 2 ص
916و 928.
16 - برای اين اشعار نک به ديوان ،تدوين ملک زاده سال 1335-1336 : بيمارستان قم
ج 2، ص 460، تاريخ بنای دبيرستان پهلوی بابل ، ج 2، ص 461، تاريخ موزه ص 463،
تونل راه لرستان ص 531، تاريخ بنای دبيرستان فردوسی مشهد ص 465. بر اين صورت
اشعار ديگری را نيز می توان افزود که درونمايههای گوناگون دارند. قصيدهی
جنگلی از آن جمله است که بهار آن را در ستايش از وثوق الدوله سروده و شهادتی
است تاريخی ولی از تدوين 1368 نا پديد شده. نک ج 2 ملک زاده 489.
17 - نک تاريخ احزاب ص ب.
18- نک ديوان ، ج 2 ، ص 1306.
19- برای صورت کامل نک به ديوان، 1336، قصيدههای فخريه ص 377، جزر و مد سعادت
ص 373 و ای زن ص 607 ،
20- نک ديوان 1368، ج 2 ص 1306.
21 - با وجود اين هنوز دو قصيده فخريه و ای زن صورت کامل خود را ندارند نک
ديوان 1380، ص 397 و 589
22 - نک نامههای بهار، به کوشش علی ميرانصاری، سازمان اسناد ملی ايران، تهران
1379 و اسنادی از مشاهير ادب معاصر، دفتر دوم، بهار، انتشارات سازمان اسناد ملی
ايران 1377.
23 - ديوان، 1380، ص 558 و 559.

|