نوشته ی دکتر ناصرالدین پروین
به زودی، ترانه ی مرغ سحر به هشتاد سالگی
خواهد رسید و آن گاه نیز چون امروز، سِحرِ مرغ سحر، ما را به همدلی و
همآوازی واخواهد داشت.
ناله ی این مرغ بهاری را بهار خراسانی در یک
خزان سیاسی شنید. ناله یی که گویی از پگاهی دور دست آغاز شده و همه ی
شامهای پر ادبار را تا روزگار ما در نوردیده است.
کدام شام
تاریک؟
خاطره های شاعر و ترانه سرای نامدار، اسماعیل نواب صفا را می
خواندم. دیدم اشاره یی به آن خزان سیاسی کرده و ناله ی بلبل هزار آوای
سحر خیز ملک الشعرا را مربوط به«حوادث دوران محمدعلی شاه و بستن مجلس
شورای ملی و بلا تکلیفی مملکت در لحظاتی حساس» انگاشته است. وی، با
اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، می افزاید: «در غیر این صورت،
رضا شاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی
داد»(2). گویی نویسنده ی ساده دل که خود در دوره ی خودکامگی رضاشاهی
زیسته، از کارهای او ناآگاه بوده، محبت او را به بازماندگان خود کامگی
محمدعلی شاهی و تعیین مقرری برای سالار الدوله برادر خونریز و آزادی
ستیزش را نمی دانسته است. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده ی
آهنگ مرغ سحر می گوید: « در واقع، ترانه ایست که استاد بهار برای
مخالفت با رضاشاه سروده است»(3) و این سخن با آن سخن نمی خواند.
در
باره ی زمان سرودن مرغ سحر، به همین بسنده می کنم که بهار، سخنها به
نثر و نظم در باره ی دوره ی مشروطه خواهی گفته و از سروده های
آزادیخواهانه ی خود یاد کرده است. در آنها، هیچ اشاره یی به آن ترانه
که بی درنگ پس از اجرایش در دلها نشست، دیده نمی شود. وانگهی، چنان که
خواهیم دید، در سال 1306 که برای نخستین بار اجرا شد، نام سراینده ی
ترانه را پنهان داشتند.
کسانی هم سرایش آن را به دوره ی زندان یا پس از زندان و تبعید بهار
منسوب داشته اند که به کلی نادرست است. در آن هنگام، شاعر- اگر چه
مغضوب دستگاه بود- هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. گفتنی ست که به
روایت نیرسینا، یک ماه پس از ضبط مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی، شهربانی
رضاشاهی جلوی توزیع آن را گرفت(4).
نخستین اجرای ترانه ی مرغ
سحر
نخستین خواننده ی ترانه ی مرغ سحر، به احتمال قوی خانم ایران
الدوله (هلن) و محل اجرایش باغ سهم الدوله بود که شرحش را خواهم داد.
سپستر، چنان که آقای دکتر ساسان سپنتا نیز نوشته اند(5) این ترانه را
ملوک ضرابی خواند و به صورت صفحه روانه ی بازار ساخت؛ اما هنوز کسانی
به نادرست، نخستین اجرا را به قمرالملوک وزیری منسوب می کنند و محل آن
را را هم گراند هتل تهران می نویسند. شگفت آن که در چاپهای ناقص دیوان
شاعر بزرگ ما نیز این اشتباه راه یافته است. بدیهی ست که به سال1306،
مانعی در مورد اعلام نام قمر به عنوان خواننده ی ترانه یی در جشن یک
روزنامه ی طرفدار رضاشاه، وجود نداشت.
من ندیده ام در جایی به
نخستین اجرای این ترانه اشاره شده باشد و چنان که گفتیم، برای کسانی
درباره ی زمان سرایش آن نیز ابهامهایی وجود دارد. از این رو، مناسب می
بینم شرحی در این زمینه بدهم: درهفتم تیر 1306، روزنامه ی طنز آمیز
ناهید جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود برپا کرد و «تصنیف در
ماهور» به عنوان « اثر طبع یکی از اساتید سخن» در آن جشن اجرا شد و
متنش را پیوست اولین شماره ی سال هفتم کردند. محل اجرا هم «باغ آقای
سهم الدوله» بوده است(6). این تصنیف، بعدها «مرغ سحر» یا «نالۀ مرغ سحر»
نام گرفت و سراینده ی استادش نیز شناسایی شد. متن جدا چاپ شده ی تصنیف
را ضمیمه ی این یادداشت کرده ام.
چرا روزنامه ی ناهید؟
روزنامه ی
هفتگی ناهید(با وقفه هایی: 22 فروردین 1300- 30 اردی بهشت 1312)، ارگان
طنز آمیز هواداران سردار سپه بود و به دست میرزا ابراهیم ناهید و یاری
قلمی عارف قزوینی در می آمد. ناهید، دشمنان بسیاری برای خود فراهم آورد
که اغلب، مخالفان خودکامگی سردار سپه یا کسانی بودند که این روزنامه به
آنها پرخاش کرده یا ناسزا گفته بود. یکی از اینان، ملک الشعرای بهاراست.
او را در ناهید «طماع الشعرا» می خواندند(7). شاعر هم در چند سروده،
میرزا ابراهیم ناهید و روزنامه اش را هجو کرده است. از جمله:
ای سیه
نامه ی ناهید و طرفدار رضا آلت آلت برخواه وطن در هر باب
با این حال،
از سال 1305 به بعد، بسیاری از شعرهای تازه ی بهار در روزنامه ی ناهید
به چاپ می رسید و گمان می برم که سراینده ی مغضوب دستگاه رضا شاهی،
بدین وسیله خواسته است خود و خانواده اش را از بد گمانی آن دستگاه کینه
جو مصون دارد و بستن پرونده های پیشین را یادآور شود. اولین سروده، «چهارخطابه»
ی اوست(8) که در آن مدح و مجیزی از شاه نو به تخت نشسته کرده است. این
تمهیدها، جانش را نجات داد؛ اما سالی پس از نخستین اجرای مرغ سحر به
زندانی افتاد که آغاز یک دوره ی رنج آمیز پنجساله بود و شگفت آن که در
آن زندان، با ابراهیم ناهید هم بند شد(9).
|
|
تفاوت نخستین اجرا با
اجراهای بعدی
گفتیم که در نخستین اجرا، نام ترانه سرا ذکر نشده است
و تنها به مقام ادبی او اشاره کرده اند. جز این، یک تفاوت هم آن اجرا
با آنچه می شناسیم دارد. روانشاد نواب صفا می نویسد:
شادروان[یزدان
بخش] قهرمان از قول[پدر زنش،] مرحوم بهار می گفت: تصنیف مرغ سحر را
ساخته بودم و در آن قسمت از آهنگ که می گویم «شام تاریک ما را سحر کن»،
ابتدا گفته بودم: «شام من، شام من را سحر کن». یک شب شنیدم ﺮهگذری به
شام من شام من می گوید «شام تاریک من را سحر کن» و من دیدم چه کلمۀ
مناسبی را همین مرد رهگذر که میزان سوادش هم معلوم نیست انتخاب کرده؛
در حالی که من توجه نداشته ام و شعر را، به همین شکل اصلاح کردم(10).
البته در روایت قهرمان یا نواب صفا اشتباهی رخ داده است؛ زیرا چنان که
در تصویر نخستین متن ترانه نیز دیده می شود، در هر دو صورت «ما» آمده
است و نه «من».
پانوشتها
1- این یاد داشت، نخست در مجله ی بخارا
به چاپ رسیده است.
2- نواب صفا، اسماعیل. قصۀ شمع(خاطرات هنری)،
تهران، نشر البرز، 1377، ص 344
3- همان کتاب، ص 341
4- سپنتا،
ساسان. ضبط موسیقی در ایران، اصفهان، نیما، 1366
5- نیرسینا، هدایت.
«خاطراتی از بهار»، ره آورد(چاپ لوس آنجلس)، ش ٩(1364)، ص 97
6- «نمایش
به مناسبت تجدید سال ناهید»، ناهید، ش 1 سال 7، 3 تیر 1306
7- خلق
به جای ناهید، ش 55 سال 5، ٩ فروردین 1305
8- در باره ی مخالفتهای
ناهید با بهار، بنگرید به مقاله ی من: « بهار و روزنامه نگاری زمانه ی
او». این روزنامه، با وجود خدمات ارزنده یی که به سردار سپه کرده بود،
برای همیشه توقیف شد؛ اما با سقوط رضا شاه و «چون نسیم آزادی بر صحائف
مطبوعات وزیدن گرفت»(آگهی ناهید: «مژده»، اطلاعات، ش 3656، 30 شهریور
1320)، بار دیگر در سالهای 1320- 1321 انتشار یافت.
9- «یادگار
زندان»، دیوان ملک الشعرای بهار، چاپ ملک زاده، ج2، ص 65
10- نواب
صفا، همان کتاب، ص 77